کد مطلب:34029 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156
نمونه ی ترجمه (فی صفه الزهاد) «كانوا قوما من اهل الدنیا و لیسوا من اهلها، فكانوا فیها كمن لیس منها، عملوا فیها بما یبصرون و بادروا فیها ما یحذرون، تقلب ابدانهم بین ظهرانی اهل الاخره. و یرون اهل الدنیا یعظمون موت اجسادهم و هم اشد اعظاما لموب قلوب احیاءهم.»[1]. (در تعریف پارسایان) نیكان مردمانی هستند كه از اهل دنیا نیستند و با اینكه در آن زندگی می كنند، گویی در آن نمی باشند (مكانشان در جهان، لكن مرغ جانشان برای آشیانی دیگر به پرواز است). در دنیا عملشان برای چیزی است كه آن را می نگرند و به دفع عذابی كه از آن ترسانند می شتابند. (با اینكه با جهانیان به آمیزشند) بدانهایشان بین اهل آخرت در گردش است. جهانیان را می نگرند كه مرگ ابدانشان را بزر شمارند، ولی آنها مرگ دلهای زنده ی خویش را بزرگتر شمارند [صفحه 355] (همواره گریزان از گناهو مواظبند مبادا آئینه ی پاك و مصفای دلشان را زنگ گناه تیره سازد.) هلا زهاد نیكو مردمانند به دنیا جملگی دارند منزل تو گویی اهل این دنیا نباشند از این گلخن سرای تنگ ناسوت عمل آرند چیزی را كزین دار هماره از عذاب حق هراسان ار چه بوده بین اهل دنیا چو در اهل زمانه بنگریدند مهم دانسته آنان مرگ دل را مواظب بوده كان آئینه پاك از جامی كه مه و خور خیره گردد بدورند از همه دل مردگی ها
ترجمه ای است با مختصر توضی میان دو هلال، همراه با ترجمه و شرح منظوم نهج البلاغه از محمد علی انصاری قمی كه مجلد نخست از مجلدات دهگانه ی آن در سال 1327 شمسی به چاپ رسیده است.
كه با اینكه همه اهل جهانند
ولی كنده به آسانی از آن دل
در آنند از آن اندر تحاشند
به فكر گلشن پر نور لاهوت
چو بیرون گشته بنمایند دیدار
به كوشش از برای دوری از آن
به گردش بوده در گلزار عقبا
كه آنها مرگ تن را سخت دیدند
زده تن فكر جسم و آب و گل را
نگیرد گردی از این توده ی خاك
مباد از زنگ عصیان تیره گردد
بحق از جان نموده بندگی ها[2].
صفحه 355.